زندگي همين شعر است
زندگي همين شعر است مثل قصهاي كوتاه
قصهاي كه هر روزه تازه ميشود ناگاه
صبح خانه خميازه كوچههاي خوابآلود
باز كفشهايم كو ميزند صدايم راه
از سر حكيميه تا ته نظام آباد
با درشكه ميآيد باز ناصرالدين شاه
حوض و ماهي و گلدان عطر پونه در ايوان
عشق مانده در هشتي غم نشسته در درگاه
تق تق عصا پيچيد آي حاجيه خانم
يك غريبه ميآيد يك غريبه يا الله
شعر را نميفهمند اهل خانه خورشيد
بغض ميكند شاعر خيره ميشود در ماه
کتاب ها: