راستی! پیشترها انتظار چه را میکشیدم؟
روز و شب غمی نشسته است در نگاه آسمان
- از کجا شروع میشوی، سرود بیکران ناگهان؟
در کدام سو و سوره، در کدام آیه، آینه
در کجا بخوانمت نماز کافران، ترانه پیمبران
فصل، فصلِ بازی است، روز و شب مجازی است
بیتو خالی است دست سبز از بهار و زرد از خزان
تا چهها رسد؟! تبر؟ نه شاخ و برگ بیشتر
ما به راهت ایستاده، مثل سروی از یقین و بیدی از گمان
این منم که خو گرفته با ندیدنت، نبودنت ببین
من که سالهای سال بودهام بدین نشان
از وجود من ترانهای بساز، خستهام شکستهام
بس که چشم دوختم به شعرهای این و آن
بس که چشم دوختم به این ستارههای سوت و کور
بس که چشم... خنده میکند دهان و زخم میزند زبان
مرگهای پیش از این مرا نبردهاند، تا بخوانیام
خواب دیدهام شهید میشوند جبهه جبهه شاعران
حرفهای مانده نگفته را، بس که صبر کردهام
سینه جوش میزند، شبیه چاه کوفه، چاه جمکران
با تمام عشقها نه با تمام این سیاهمشقها
باز ترس دارم اینکه کم بیاورم به روز امتحان
کتاب ها: